آموختن درس عظیم زندگی از شجاع خلیل زاده!
به گزارش انجمنهای سلوبلاگ، عمر زیاد به آدم یاد می دهد که خیلی غافلگیر نشود. یاد می دهد که همه چیز ممکن است رخ بدهد و هیچ چیز همیشگی نیست. نه عشق، نه نفرت. چند روزی است که طرفداران جوان تر پرسپولیس شجاع خلیل زاده را به باد انتقاد گرفته اند که زمانی ادعا می کرد به عشق 6 تایی ها، 6 ساله با پرسپولیس قرارداد می بندد و حالا درست پای ملاقات فینال لیگ قهرمانان آسیا - مهم ترین رویای پرسپولیسی ها - دست آن ها را توی پوست گردو گذاشته، درخواست افزایش دستمزد داده یا احتمالاً به تیمی در قطر می رود.
حتی اگر این انتقال نهایی نشود، او در ذهن خیلی از طرفداران پرسپولیس به لیست بازیکنانی پیوست که به تیم پشت کردند. وقتی در اوج بود و با هیاهو و جنجال و خطا های غیر ضروری و کارت های زرد و قرمز عشق و تعصب اش را به سکو ها نشان می داد، اینجا چند بار در نقد رفتارش نوشتیم که به کام دو آتشه ها خوش نیامد. احتمالاً حالا فرصت بیشتری دارند تا به آن نقد ها فکر نمایند و شاید یواشکی می فرایند و آن ترانه های یل یل مازرون و عکس هایش با سر شکسته و مشت گره نموده و بوسه بر لوگوی پیراهن و بغل کردن جام قهرمانی در رخت خواب را پاک می نمایند.
برای نسل من که شادی پس از گلزنی شاهرخ بیانی با لباس پرسپولیس به استقلال را دیده اند، بازی کردن احمدرضا عابدزاده برای دو غول تهرانی را دیده اند، غش کردن مهدی هاشمی نسب با لباس استقلال بعد از گل زدن به پرسپولیس را دیده اند، دفاع جانانه علی انصاریان که به سلطان تعصب و بخیه باشگاه پرسپولیس شهرت داشت از دروازه استقلال را دیده اند، جشن شادی علیرضا نیک بخت بعد از باز کردن دروازه استقلال را دیده اند، رفتن فیگو از بارسا به رئال را نگاه نموده اند، بازی کردن رونالدوی عظیم با لباس چهار رقیب تاریحی بارسلونا - رئال و اینترمیلان - آث میلان را دیده اند، هیچ چیز دیگر در فوتبال عجیب نیست، غافل گیرنماینده نیست.
شجاع خلیل زاده یک مدافع سخت کوش، اما کم نام و نشان بود. شاید اوج شهرتش وقتی بود که در ملاقات مقابل استقلال با لباس سپاهان به تیم خودی گل زد، یا وقتی که در ملاقات مشهور پرسپولیس - سپاهان علی دایی مربی قرمز ها به سبک بازی و اعتراض های او پرداخت.
او نام و شهرت امروزش را مدیون پرسپولیس است. البته باید منصفانه گفت که برای این تیم هم با تمام وجود جنگید، گل های حساس و کلیدی زد و بازی های درخشانی به نمایش گذاشت، با بوسه زدن بر لوگوی باشگاه خودش را به عنوان یک وفادار ابدی معرفی کرد و هر وقت فرصت کرد برای آبی ها کُری خواند و به جگر آن ها نیش زد و توانست جمعی از طرفداران هیجان زده را با خود همراه کند و حالا همان دو آتشه ها که کوچکترین نقدی را تحمل نمی کردند می بینند که چطور برای دلار بیشتر دارد تیم را ترک می نماید. آن هم با فسخ یک طرفه قرارداد در حساس ترین لحظه هایی که پرسپولیس به او احتیاج دارد.
شجاع خلیل زاده حق دارد نگران آینده اش باشد. حق دارد وقتی به رفتار تلخ باشگاه با محمد انصاری و محسن ربیع خواه و بعضی از پیشکسوتان وفادار، اما حالا فراموش شده نگاه می نماید به این نتیجه برسد که باید به فکر خودش باشد، اما طرفدارانی که عشق اغراق شده او را باور نموده بودند کمتر از این زاویه به ماجرا نگاه می نمایند.
حتی اگر این اتفاق نیفتد و او با پرسپولیس بماند باز هم درس فوق العاده ای به آن ها داد که تمام تخم مرغ های عشق و نفرت شان را در سبد یک نفر می گذارند؛ به ویژه در عالم فوتبال که همواره پول و عوامل پشت پرده جوری همه چیز را به هم می ریزند که مهدی هاشمی نسب نه فقط به استقلال می پیوندد بلکه بعد از گل زدن به پرسپولیس می گوید: با آن گل دهان پرسپولیسی ها را مسواک زدم!
زندگی یاد می دهد که هر کس بیشتر دم از آزادی زد، ممکن است قفس های بیشتری در خانه داشته باشد. هر کس بیشتر عشق را به نمایش عمومی گذاشت، ممکن است زودتر خیانت کند. هر کس که بیشتر ژست های دفاع از محرومان را گرفت ممکن است زودتر و تنگ تر ثروتمندان را در آغوش بگیرد. هر کس که بیشتر از استقلال حرف زد، اتفاقاً وابسته تر بود... زندگی همواره درس می دهد، حتی از طریق شجاع خلیل زاده!
احسان محمدی
منبع: فرارو